نظریه فشار نقش ویلیام گود – نقش و جایگاه زنان و خانواده |
به نظر ویلیام گود[۱] ساختارهای جامعه از نقشها و روابط نقشی تشکیل میشوند و آنها نیز به نوبه خود از مبادلههای نقشی تشکیل شدهاند (مارکز،۱۹۷۹: ۳۲). چنین برداشتی از ساختار اجتماعی این اجازه را به وی میدهد که نظم اجتماعی را صرفاً محصول تعهد هنجاری و انسجام میان هنجارهای مورد اعتقاد افراد نبیند، بلکه آن را ناشی از تصمیمگیری فرد در جریان داد و ستدهای نقشی میداند که فرد برای تعدیل و کاهش تقاضا و فشارهای نظام نقش کلی خود به کار میبرد. بدین ترتیب از آنجا که گود همنوایی افراد با رهنمودهای هنجاری را تنها کارکرد تعهد آنها به ارزشهای اجتماعی میشناسد و در نظر او تعهد ارزشی میتواند فاقد سازگاری یا سازگاری میتواند فاقد تعهد ارزشی باشد. بسیار محتمل است که گهگاه ارزشها، آرمانها و الزامات نقش هر یک از افراد در تضاد با یکدیگر قرار گیرد و شالوده نظم اجتماعی به مخاطره افتد (گود،۱۹۶۰: ۴۹۴). بهطور کلی گود، فشار نقش در یک جامعه پیچیده را به این شرح شناسایی میکند: اولاً نقشها در زمانها و مکانهای خاص مورد استفاده قرار میگیرند، ثانیاً افراد در بسیاری از روابط نقشی مختلف شرکت میجویند که تعهدات متفاوت و حتی متناقضی به آنها اعمال میکنند که ممکن است تضادهای زمانی، مکانی و انرژی را ایجاد کند، ثالثاً هر رابطه نقشی، اقدامات یا پاسخهای متعددی را لازم دارد که احتمالاً هنجارهای متفاوت و نه کلاً متناقضی را برای انتظارات رفتاری مختلف از نقش واحد تعریف خواهد کرد، رابعاً بسیاری از روابط نقش در «مجموعههای نقشی» شکل میگیرند که فرد به واسطه آن در تعدادی از روابط نقش با افراد دیگر درگیر میشود، بدین ترتیب احتمال میرود که فرد با حالات تعارض آمیز الزامات نقش مواجه گردد. اگر او به طور کامل و مناسب فقط با یک جهت انطباق یابد، این کار از جهت دیگر دشوار خواهد بود، حتی اگر احساس تنهایی نماید و بخواهد در روابط یک نقش دیگر درگیر شود، احتمال میرود که نتواند همه تعهدی را که قبلاً داشته است نشان دهد. او نمیتواند همه انتظارات افرادی را که بخشی از شبکه کلی نقش او هستند، برآورده سازد. بنابراین فشار نقش و وجود مشکل در انجام انتظارات نقشی معین، امر بهنجار است (گود،۱۹۶۰: ۴۸۵).
۲-۴-۱-۴-۱٫ فنون کاهش فشار نقش
طبیعی یا عادی بودن فشار و تعارض نقشها در نظر گود، بدین معنا نیست که وی آن را برای جامعه یا روابط اجتماعی امری مطلوب و قابل قبول بشناسد بلکه تأکید او نشان میدهد که مساعی افراد برای کاستن از فشار نقش، به رغم اجتناب ناپذیر بودن آن است که وضعیت ساختار اجتماعی را شکل میدهد، در غیر این صورت وجود فشار و تعارض در روابط نقشها به خودی خود مانع از پیشرفت جامعه است. به همین دلیل از نظر گود تلاشهای شخصی جهت کاهش فشار نقش، تخصیص انرژی وی را به الزامات نقشی مشخص میسازد و به این صورت، جریان عملکرد نهادهای جامعه را تعیین میکند. در نتیجه، مجموع تصمیمات نقش مشخص میسازد که چه درجهای از انسجام در میان عوامل مختلف ساختار اجتماعی موجود است در حالیکه این عملکردهای نقش هر آنچه را که جهت رفع نیازهای جامعه صورت میگیرد، تکمیل مینمایند. با وجود این ممکن است این نیازها به مقدار کافی برطرف نشوند. به بیان آشکارتر مطابق نظر گود، ممکن است آنچه انجام میشود کافی نبوده یا کارآیی نداشته باشد و اغلب انتظارات نقشی که از سوی یک نظام نهادی به وجود آمده است، با انتظارات نقش نهاد دیگر در تعارض قرار گیرد. همچنین در برخی جوامع، عملکردهای نقشی کلی نتوانستهاند ساختار اجتماعی را به عنوان کل حفظ نمایند. بنابراین گرچه مجموع عملکردهای نقشی معمولاً باعث بقای جامعه میشود اما امکان دارد که جامعه را تغییر داده یا از پیشرفت آن جلوگیری نمایند (گود،۱۹۶۰: ۴۹۰).
در نتیجه مسأله اصلی فرد این است که چگونه کل نظام نقشی خود را به گونهای کنترلپذیر سازد تا بتواند با بهره گرفتن از تواناییها و مهارتهای خود فشار نقشی را که با آن مواجه است کاهش دهد. بنا به نظر گود، فرد بدین منظور از دو دسته فنون اصلی استفاده میکند:
- فنونی که تعیین میکنند در چه زمانی فرد به یک رابطه نقش وارد یا از آن خارج خواهد شد. هدف این فنون این است که فرد بتواند مجموعه نقشهایی را انتخاب کند که هر یک به تنهایی دشواری کمتری دارند یا به اندازهای پشتیبانی متقابل دارند که وی از عهده مدیریت آن برآمده و با تعارض کمتری مواجه میشود.
- فنونی که به چگونگی داد و ستد بالفعل نقشی که فرد با دیگری به وجود میآورد یا انجام میدهد بپردازد. هدف این دسته از فنون نیز این است که فرد بتواند داد و ستدی خشنودکننده یا دارای بازدهی ارزشمند با هر نوع دیگری در الگوی نقش کلیاش داشته باشد (رستگارخالد، ۱۳۸۵: ۵۳).
۲-۴-۱-۴-۲٫ خانواده به عنوان کانون بودجه نقش
گود معتقد است که خانواده مرکز اصلی تخصیص نقش است و به همین دلیل نقش اساسی در کاهش فشار نقش افراد دارد.کنشهای متقابل و بی واسطه و پایدار افراد و دشواری فرد برای کنارهگیری از روابط خانوادگی، این ویژگی را به خانواده میبخشد که کنترل اجتماعی نسبتاً کاملی به فرد و نظام کلی نقشهای او داشته باشد و بتواند نسبت به تعهدات او به ایفای نقشهایش در نظام کلی نقش وی، آگاهی و شناخت کافی داشته باشد. اعضای خانواده غالباً تنها افرادی هستند که از چگونگی تخصیص انرژی فرد، نظارت او بر نظام نقشهایش و نیز صرف زمان در تعهد به نقش معین اطلاع دارند.
بنا به نظر گود از آن جایی که خانواده شامل مجموعهای از الزامات منزلتی است که روز به روز تغییر اندکی میکند و گریز از آن دشوار است، لذا میتوان شقوق نقش را در برابر زمینه کاملاً باثباتی ارزشیابی کرد. در نتیجه سایر اعضای خانواده میتوانند در مورد چگونگی تخصیص نیروها از یک مرکز مطمئن آگاهی دهند. فرد از این مرکز میتواند روشهای اصلی برای متعادل نمودن فشار نقش را بیاموزد. ویژگی دیگر خانواده آن است که به عنوان یک نهاد حمایتکننده قوی برای مقابله با فشارهای تهدیدکننده فرد عمل میکند و عواطف عمیق درون خانواده از طریق واداشتن هر فرد به تأیید نمودن یا همدردی کردن با دیگران باعث کاهش فشار و در صورت فقدان آن نیز موجب افزایش فشار به فرد میشود. بدین ترتیب مطابق نظر گود، وجود فضای همدلانه در خانواده موجب میشود که انرژی بسیار کمی از افراد صرف شود و در نتیجه مقدار زیادی انرژی برای نقشهای پرخواستتر آنان باقی بماند. همچنین این فضای همدلانه باعث میشود بدون از دست دادن انرژی، برخی نقشها را ایفا کرد و حتی برای استفاده در آن نقش یا ایفای سایر نقشها، تولید انرژی نمود (مارکز،۱۹۷۷).
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-15] [ 02:34:00 ب.ظ ]
|